تحقیقات آموزشی EDUCATIONAL RESEARCH Educational Research تحقیقات آموزشی سنجش و اندازه گیری آموزش تدریس روش تحقیق
| ||
روانشناسی رشد ...3
رشد شخصیت اجتماعی 6 تا 12 سال
رشد شخصیت اجتماعی 6 تا 12 سال
فاطمه سادات حسینی ، سحر سلامی،الهه عادل خانی ، مرضیه توحیدی پيشگفتار در دوره سوم كودكي، كه دوره نوباوگي يا دوره دبستاني ناميده ميشود، كودك وارد دبستان ميشود و آموزش رسمي او آغاز ميشود. كودك در اين دوره از رشد ذهني سريعي برخوردار است و كم كم با آموزش، خواندن و نوشتن و حساب كردن را فراگرفته و به جهان وسيعتري گام ميگذارد. در اين دوره، رشد بدني كودك از دورههاي قبلي كندتر صورت ميپذيرد. كودك در اين دوره، حالتي و عملكردي منطقيتر به خود ميگيرد و متانت و وقار بيشتر نشان ميدهد. تصوير روشنتري از خود دارد و موقعيت خود را در محيط پيرامون بهتر درك ميكند و تا حدي شبيه بزرگسالان عمل ميكند. دوست دارد با افراد بيشتر رابطه داشته باشد سعي ميكند از وابستگياش نسبت به ديگران بكاهد و استقلال بيشتري داشته باشد. همسالان و همكلاسيها در كودك تاثير ميگذارند و او سعي ميكند وقتي بيشتر را با آنها سپري كند. به بازي با همسالان اهميت خاصي ميگذدارد. از رشد اجتماعي نسبتا خوبي برخوردار ميشود. شخصيت وي در ارتباط با ديگران شكل ميگيرد. روابط اجتماعياش توسعه مييابد. با دنياي محسوسات بيشتر رابطه برقرار ميكند و ادراكش از مسايل اجتماعي و ملموس عميقتر ميشود. در اين دوره كودك به حقايق تلخ و شيرين زندگي پي ميبرد و ميتواند واقعيات زندگي را قبول كند، كودك كارآيي بيشتري كسب ميكند به نظافت و خودارايي علاقه نشان ميدهد و دوست دارد مورد قبول ديگران قرار گيرد. 1- رشد جسماني و شناختي در اين دوره، رشد قد و وزن كودك كند تر از دورههاي قبلي ميباشد. كودك از جوش و خروش و سبكسري گذشته كم ميكند. در اين دوران رشد استخوان ريشه يك دفتر 6 ساله به اندازه رشد يك پسر 7 سالاه است. پسران كمي از دختران وزن بيشتري دارند ولي از 11 سالگي اين ريتم به هم ميخورد. از نقاشهاي ابتكاري، كودك لذت ميبرد و سعي ميكند اشياء مورد علاقهاش را بزرگتر و زيباتر نقاشي كند. در اين دوره فعاليتهاي كودكان شباهت و يكساني زيادي نسبت به هم دارند. به بازيهاي پرجنب و جوش علاقهنشان داده و سعي ميكند با همسالان خود ارتباط نزديكي برقرار كند. كودكان اين دوره تفاوتهاي فردي بارزي دارند و هر كودك داراي فيزيولوژي خاص خود ميباشد و مطابق با طرح رشد خود پيشرفت ميكند. در اين دوره احتمال پوسيدگي دندانها و پيدايش بيماريها و انواع حساسيت در كودك افزايش مييابد. شكل اندامهاي بدن كودك و همينطور بسياري از حركاتش هماننند بزرگسالان ميشود. علائم بدني قبل از بلوغ در اين دوران كم كم در كودك هويدا ميشود. رشد قد، آن ثبات حالهاي قبلي را ندارد. در اين دوران- مخصوصا از سن 8 سالگي به بعد – قد دختران كمي از پسران هم بلندتر ميشود، دستها و چشمها هماهنگي بيشتري براي نوشتن حاصل ميكند و كودك به تدريج به خطهاي غير كتابي آشنايي مييابد و به مرور به سريعنوسي عادت كرده و به زيبايي خط اهميت ميدهد. در اين دوران، كودك با نقاشي احساسات و تخيلات و بسياري از علايق خود را مطرح ميكند. كودك گرايش به فعاليت و تحرك بيشتري پيدا ميكند (مخصوصا از ده سالگي به بعد) و سعي ميكند مشكلات خود را به دست خويش حل كند. رفاه و آسايش او تحت تاثير خصوصيات ساختماني بدن كودك قرار دارد و مدلهاي جسماني وي ايدهآلي و داراي خصوصيات جسماني بارزي هستند و هماهنگي بيشتري بين عضلات دست و چشم براي نوشتن حاصل ميشود. تفاوت در اندام دختران و پسران نسبت به سنمان قبل از سالاگي بارزتر است. هر چند رشد كودك بيشتر به وراثت بستگي دارد. ولي عواملي مثل غذا ، استراحت، بهداشت، خانواده در روند رشد دخيل ميباشند. سلامت جسمي ذدر سازگاري عاطفي و اجتمانعي كودك اثر زيادي دارد. 2- رشد و پرورش عقلاني رشد عقلي در اين دوره به سرعت به سمت تكامل بيشتر ادامه مييابد كودك به تدريج ميفهمد كه با انديشيدن و آزمايش و خطا ميتوان مشكلات را حل كرد. ميتواند موقعيتهاي مختلف را به هم ربط دهد و با هم تلفيق كند. رفتارش تا اندازهاي شباهت به بزرگسالان مييابد و مقاومتش در مقابل تلقین همچنان كم ميباشد. به سرعت نام اشياء قابل لمس و عين را آموخته و تجربيات حاصله را سازماندهي ميكند. افزايش مفاهيم و تعميم آن بر اساس عينيات استوار ميشود و خواندن و نوشتن و حساب كردن به اين تعميم كمك كرده و با مفاهيم بيشتري او را آشنا ميكند. استعدادهاي مختلف وي شكوفا ميشود. مخصوصا در زمينه مسايل مهمي رهبري و حركتي در سن ده سالگي رشد كيفي او سريعتر ميشود. تصوير روشنتري از خويشتن و مقام و موقعيت خود درك ميكند. تفكر بيشتري در اين زمينهها از خود بروز ميدهد با مفاهيم گستردهتر بيشتري آشنايي مييابد. اشياء را ميتواند بر اساس سن، جنس، شكل، اندازه و .... طبقه بندي كند و از موارد ا ستفاده از آنها آگاهي كسب كرده و مهارت پيدا ميكند. در اين سن موقعيت خانوادگي در وي تائيد به سزايي دارد. مخصوصا در رشد و افزايش بهره هوش وي نقش زيادي خواهد داشت. مشاهدات عينيات و تجربيات ملموس وي را در علتيابي مسايل كمك ميكند و به مفاهيم پي ميبرد به درك بهتري از كميت و كيفيت ميرسد به طبيعت علاقمند ميشود و به زيبايي اهميت خاصي ميدهد. جهات اصلي را تشخيص ميدهد و به تفكر انتزاعي ميرسد و توان آن را دارا ميشود كه در نبرد اشياء ، در مورد آنها بينديشد و تفكر كند. كودك در 12 سالگي نيرويش در تجسم فضايي و درك روابط عددي خلاقيت بيشتري پيدا ميكند و ميتواند اشياء را از نظر خصوصيات كه كمتر نمايان است، طبقهبندي و ربته بندي كند. قوه حافظه و درك وي از حقيقي بودن يا غير حقيقي بودن چيزي، بيشتر شده و توجهش به اين موارد بيشتر ميشود. هر گاه آنان را بطور منطقي و شايسته راهنمايي كنند در تفكر منطقي پيشرفت قابل ملاحظهاي ميكنند. در اين دوره آهنگ رشد عقليو انديشه و استدلال از مراحل پيشين عميقتر و سريعتر ميباشد و كودك مي تواند جزئيات و ويژگيهاي مختلف مفاهيم و اشياء را درك كند در اين سالها، وي به درك بهتر و بارزتري از علت و معلول مسايل دست مييابد مفهوم زمان را عميقتر درك كرده و جهات فرعي و اصلي را به تدريج فرا ميگيرد. به زيبايي و دلربايي علاقه زيادي نشان ميدهد و درك وي در اين مورد به سمت معيارهاي بزرگسالان سير ميكند. دوس دارد اطلاعات بيشتري راجع به اشياء و مسايل مختلف به دست آورد و آنها را طبقه بندي كند. در اين زمان هر چه كودك با راهنمايي و آموزش با پديدهها آشنايي بيشتري پيدا كند احتمال پاسخگويي معقولتر و بهتر به كودك در اين دوران ميتواند هر لحظه به نقطه آغازين برگردد و عملكرد آگاهانه داشته و با تشكيل فرضيات به پيشبيني عملكرد خود و ديگران بپردازد و با استفاده از اين عملكرد فرد، كارها را به خوبي انجام داده و از اشتباه خود بكاهد. 3- رشد و پرورش عقلاني اضسراب و نگراني كودك در اين دوران بيشتر ميشود زيرا به توجه همسالان، والدين و معلمان نسبت به خود اهميت ميدهد و دوست دارد مورد پذيرش آنها قرار گيرد نسبت به سنين گذشته، از متنانت و خويشتن داري بيشتري برخوردار است . رنج و شادي ميتواند در تحريك عواطف او موثر باشد. در برابر خشم وترس دانشهاي دفاعي داشته و رفتارهايش بيشتر جنبه بدني و حركتي دار. اختلاف خانوادگي يا جدايي والدين در عواطف او تاثير بسيار بدي ميگذارد و از رابطه عميق خانوادگي تاثير ميگيرد . دوست دارد كه همه چيز را بدست آوردو از دست دادن چيزي در او ايجاد خشم و تنفر ميكند. خشم و نفرت خود را به صورت مكانسيمهاي مختلفي به صورت قهر و آشتي نشان مي دهد تا اندازهاي زا روي بهره و عملكرد آنها، حالت خشم،محيت،نگراني و خوشحالي را ميتوان درك كرد. دوست دارد به هدف فرد زود برس و موانع موجود بر سر راه رسيدن به هدفش او را به خشم ميآورد. به مهر و محبت والدين و ديگران محتاج است و اين مهر و محبت به وي پويايي و انرژي ميدهد، موفقيت و پيروزي را دوست دارد و آرزو ميكند كه هميشه روزگار بر وفق مرا باشد. فكر جدايي از پدر و مادر او را به هراس مياندازد، دوست دارد كه هميشه با آنها باشد. پذيرفته شدن در جمع دوستانو همبازي ها و عدم پذيرش عاطفي از طرف والدين در ايجاد اختلال شديد عاطفي ميكند. در دوره ده سالگي به بعد واقعيت مرگ را بهتر حس ميكند و به حتمي بودن آن پي ميبرد. بيشتر مواقع از والدين خود اظهار رضايت مي كند و بيشتر اهل عمل و قطعیت مي باشد. درون گرايي و تفكر يكي از ويژگيهاي بارز اين دوره از زندگي كودك است. در تعبير و تفسير عواطف و انفعلات آينده را تا حدي در نظر ميگيرد. اگر كودك اساس خجالت و كمروئي كند خود را كنار ميكشد و از همسالان و جمع جدا مي شود. حالات هيجان مثل: خشم،ترس در او پايدارتر از سنین گذشته است و چند دقيقه اي دوام مييابد. پرخاشگري و تعارض وي با ديگران بيشتر جنبه زباني و لفظي دارد دوست دارد در غم و شادي ديگران شريك باشد، مخصوص در ناراحتي با ديگران همدردي ميكند و توقع دارد ديگران نيز چنين باشند. از معلم و كودكن همسن و سال خود تاثير مي گيرد و دوست دارد كه هيچوقت چيزهايي كه مونرد علاقه وي است به نظر نيافته و از ابن بابت نگراني ابراز ميدارد، مخصوص اگر گروه يا دستهاي مورد علاقه وي باشند به خطر افتادن آنها او را به خشم و اضطراب دچار ميكند. از آينده نامعلوم و ناموفق ميترسد و دوست دارد بداند كه در آينده چه اتفاقي ميافتد. به هنر علاقمند است و دوستدارد احساسات و عواطف شخص خود را بيان كند و معمولا سليقه ها وخلاقيت وي در نقاشي و خط و كارهاي هنري مشخص شود. كودك همراه با يك سلسه ظرفيتهاي بالاقوه بدنيا ميآيد.خصوصيات جسماني مانند، رنگ مو و چشم ، ریخت بدني و شكل انسان، اساسا در هنگام بسته شدن نطفه تعيين مي شود. در پژوهشي كه با نوزدان، چند دقيقه پس از تولد آنان صورت گرفت، از لحاظ خصوصياتي مانند ميزان فعاليت سازگاري با تغييرات محيط فراخنای توجه و خلق و خي كلي، تفاوتهاي پايايي بين آنها مشاهده شد. اين خصوصيات آغازين خلق و خو در بسياري از كودكان كه مدت بيست سال رشد آنان مورد مطالعه پيگيري قرار داشت،پايدار مانده است در رشد و پرورش كودك سه عامل از همان ابتدا موثرند. 1) فطرت و غريزه: كه انسان در ميليونها سال موجوديت و سير تكامل خود، ساخته و ذخيره كرده است و از طريق ژنها و مطابق قوانين توراث به نوزاد منتقل ميشود. 2) تجربيات: از كليه تجربيات انفرادي و ساده و پيچيده اي كه نوزاد از لحظه تولد، تا لحظه مرگ كسب خواهدكرد. 3) تعليم و تربيت: كه توسط آن قسمتي از نتايج فرهنگ و تمدن بشر به فرزند انسان منتقل ميكند. انسان از بدو تولد نه تنها احتياج مبرمي به نگهداري و حمايت بسيار دقيق دارد،بلكه به آموزش و پرورمش طولاني نيازمند است. تجربه نشان داده كه كودكاني چند روزه حتي ميتوانند به راحتي در استخر شنا كنند و حتي واكنشهاي شعور آميز از خود بروز دهند. بنابراين براي آنكه كودك خود را به بهترين شكل تربيت كنيم محيط اطرافش را به خوبي براي رشد و پرورش او مهيا كنيم و تا جاي ممكن از همه نظر پاك و منزه باشد. در كودكستان، دبستان، مدرسه و ... و معلم و مربي وظيفه دارند متناسب با مقتضيات سني كودكان، عناصر اساسي فرهنگ را به آنان انتقال دهند و به كودك و نوجوان در ساختن منش و خلق و شخصيت خويش كمك كنند. كودك چند هفته بعد از تولد شروع به تقليد ميكند و از راه تقليد كارهاي بي شماري مي آموزد و خود را با موقعيت هاي گوناگون وفقمخي دهد اگر راههاي گوناگون را كه مردم برا ي اعمالشان انتخاب ميكنند زير نظر داشته باشيم ،مشاهده مي كنيم كه تقريبا همه از الگوي عامي پيروي مي كنند، الگوهايي كه متختصصان مكانيزمهاي شعور نام نهادند. اين مكانيزمها راههايي هستند كه شخصيت انسان بوسيله آنها در برابر عدم امنيت ، ترس يا اضطراب از خود دفاع ميكند و فرقي ندارد كه اين مشكلات از تعارض دروني انسان ناشي شده است يا از سازگاي بين فرد و محيط. عواملي كه بر رشد شخصيت اجتماعي كودك اثر دارد n شيوههاي پرورش كودك n جايگاه سني كودكان در خانواده n تك فرزندي n تعداد اعضاي خانواده n روابط فرزندان خانواده n روابط پدر و مادر با فرزندان چگونگي تشكيل و رشد شخصيت انسان شخصيت عبارت از مجموعهيي از صفات و خصوصيات ميباشد كه فرد را از ديگران متمايز ميسازد. پيرامون شخصيت انسان قرآن مباحث جالب و گستردهيي دارد]، چنان كه انسان را موجود دوبعدي ميداند يعني بعد مادي و معنوي كه اين دو بعد فرهنگ انسانيت و شخصيت اجتماعي او را در بستر تاريخ شكل ميدهد و رشن ميسازد . اينكه انسان از لحاظ اسلام چگونه خلق ميشود؟ رگههاي شخصيتي او در جهان هستي چگونه خلق مي شود؟ روانشناسي ميكوشد تا به اين پرسشها و هزاران پرسش پاسخ گويد. از لحظهاي كه خداوند به فرشتگان خطاب ميكند كه من مي خواهم جانشيني براي خود در زمين انتخاب و خلق كنم از اينجا فضيلت و برتري انسان در زمين روشن مي شود و بزرگي شخصيت و انديشه فرهنگي او در نظام هستي چهره درخشان و روشن به خود ميگيرد . به گفته دانشمندي كه انسان در اين جهان آنقدر كوچك است ميتواند آنقدر بزرگ شود كه جهان در برابرش كوچك شود كه در جهان معاصر عملا ما شاهد كوچك شدن جهان از لحاظ ارتباطات هستيم. كه جهان را به صورت يك دهكده درآورده است. تشكيل شخصيت انسان در نخستين مرحله از زندگي در خانواده گذاشته ميشود. اينكه كدام عوامل باعث رشد و تشكيل شخصيت انسان ميشود و كدام است؟ و عواملي كه باعث رشد و تشكيل شخصيت انسان ميشود عبارتند از: 1- نقش خانواده: خانواده يك گروه كوچك اجتماعي كه شامل يك زوج و فرزندان ميباشد و در خانه يكديگر زندگي ميكنند. و خانواده، نماد فرهنگي اجتماعي و بهترين دانشگاه براي رشد شكل گيري شخصيت، آموزش و پرورش و تكوين هويت كودكان است. اگر فرهنگ خانواده مبتني بر عدالت آزادي مناسب، قانون و دموكراسي باشد و تمام نيازهاي رواني و حياتي آنان به نحو مطلبوب بر آورده شود آينده كودك هويت پر معني،شخصيت اجتماعي،حقوقي و سلوك هدفمند ميباشد. خانواده شبيه يك ساختماني است كه نيازي به يك طراح و معمار ماهر دارد. چنانچه فرويد داشنمند و روانشناسي معتقد بود كه در نخستين روزهاي زندگي وقتي كودك كلمات من و تو را به زبان ميآرود شخصيت او شكل ميگيرد و از آن به بعد پيوسته در حال رشد ميباشد. و شخصيت انسان از سه نوع فرآيند پويا و متعادل ساخته شده كه بعبارتی از نهاد من و فرامن ميباشد او از همان لحظه به هويت خويش پي مي برد كه من كه هستم؟ به كجا آمدم؟ و چطور زندگي كنم؟ و داراي كدام ويژگيهاي حقوق ميباشم؟ خانواده بايد همواره در رعايت حقوق كودكان شان كه باعث رشد شخصيت اجتماعي و سياسي مي شود توجه نمايد. بعضي از جنبههاي رعايت حقوق اطفال عبارت است از: پذيرش اعلام سرور،نوازش و برخورد خوب، برخورد خوش،گوش دادن به او، قبلو عذاو،به حساب آوردن ا و،عدم تبعيض در خانواده احوال پرسي و احترام و توجه به او ميباشد كه رعايت موارد فوق به كودكان نه تنها هويت ميدهد بلكه موقفشخصيت او در جامعه آشكار ميشود. كودكان زماني ميتوانند هويت انسان بودن خود را درك نمايد كه به حرفها و سخنان او به مهرباني و بدون تبعيض گوش داده و احترام به نام او را يك اصل و اسلامي و وجداني و حقوقي بداند. بنا گفته ميتوانيم كه تا زماني ما خانوادهةاي تربيت يافته نداشته باشيم فرزندان تربيت يافته نداريم و خانواده نقش اساسي ر ا در تشكيل و رشد شخصيت كودكان دارد و فضاي عاطفي، اخلاق، تعليمي و تربيتي نقش اساسي را در رشد شخصيت كودكان دارد. 2- نقش اجتماعي: اجتماع گروهي از افرادي است كه بوسيلهاي يك فرهنگ و روابط پيشينهاي تاريخي گرد هم آمدهاند. قدم دوم بعد از خانواده اجتماع بود. كه نقش اساسي را در رشد شخصيت،آموزش و پرورش تكوين هويت انسانها دارد و جامعهيي كه داراي شخصيت فكري است كه براي هر درد خود فكري داري و براي هر مشكل خود راهي مييابد در جهان معاصر موضوع شخصيت فكري انسان مطرح بحث است و جامعه شخصيت فري خود را از فكر ميگيريد كه بر اساس دردها، نيازها، مسايل سياسي، اقتصادي، اجتماعي و ديني خود جامعه باشد جامعهاي كه شخصيت فركي نداشته باشد، تعريف خود را هويت خود را، درد خود را با فكر ديگران بيان ميآورد. شخصيت فكري سلامتي جامعه و تمام نهادهاي آن را حفظ ميكند. چرا يك جامعه يك جامعه اسير به اسارت فكري دچار شده و به شخصيت فكري نه ميرسد؟ اسارت فكري نه تنها جامعه را با آزادي نه ميرساند،بلكه امكان رسيدن به شخصيت فكري و هويت انساني را نيز جامعه ميگيرد. آياما توانسيم دردهاي گذشته و حال را تداوي كنيم؟ از اشتباهات گذشته چه درس را آموختيم؟ در جواب بايد گفت كه اشتباه هميشه مربوط به گذشته نيست و اما اين امتياز در زمان حال وجود دارد كه با بررسي كردن اشتباهات ديروزي، با مشكلات امروزي برخورد فكري معقول به عمل آمد. ميتواند و اين امكاني است كه اشتباهات امروزي را به طور نسبتي كاهش داد. و تكامل بودن شخصيت هويت ما را رنگين تر ميسازد. انسان در جامعه امروزي انساني داراي حقوق و آزاد بهاي و تساوي در برابر هم قرار دارند. بناء اجتماع و پيشرفته باعث رشد شخصيت و انديشه سالم شده و جلو تمام بحرانها را ميگيرد. 3- نقش فرهنگ: فرهنگ عبارت از مجموعه از روشها و منشهاي فكري جامعه در مورد مسايل اجتماعي اقتصادي، و مذهبي است. به عقيده دانشمند فرهنگ، بيان كننده شخصيت يك جامعه است و جامعهاي كه در مرحلهايي از رشد شخصيت فكري و فرهنگي رسيده باشد ميتواند درد خود را و خود را و حقوق خويش را بازخواست نموده و خواهان تساوي حقوق دور از تبعيضات در جامعه باشد . به همين علت است كه فرهنگ سالم در يك جامه باعث سلامتي رواني و رشد دهنده شخصيت فرهنگو سياسي ميباشد. براي اينكه بدانيكه كه چرا يك جامعه خرافي است ؟ بايد خرافات در فرهنگ جامعه جستو گردد و فرهنگ خوني است كه در شاهرگهاي فكري و معنوي جامعه جريان دارد و جامعه انرژي لازم فكر و معنوي خود را از فرهنگ خود ميگيرد. فرهنگ تنها بازتابي از سطح توليد اقتصادي جامعه نيست و فرهنگ نه تنها از اقتصاد بلكه از سياست، دين و مناسبات اجتماعي جامعه نيز متاثر شده و به نوبه خود به تمام آنها تاثر گذاشته. آنچه جلو رشد شخصيت انسان را در جامعه ميگيرد اسارت فكري، فقر فرهنگي،خشونت و آسيبهاي رواني ميباشد و فرهنگ سالم بيان كننده شخصيت يك جامعه ميباشد. بنا بر اين اگر بخواهيم افراد جامعه ما در مرحله از رشد شخصيت و تكامل برسد، بايد خانواده، اجتماع منحيث يك نهاد فرهنگي و اجتماعي در جهت رشد، آموزش و پرورش ،شكل گيري شخصيت از آغاز زندگي آنان تلاش نمايد. تا افراد آينده كه از درون جامعه برميخيزد يك شخصيت سالم داشته و بتواند از طريق انديشههاي سالم كه در محيط امن و محفوظ رشد يافته و جامعه را به سوي آزادي، دموكراسي، عدالت و وحدت برساند. هر انسان در قبال جامعه خويش مسئوليت دارد كه جلو تمام بحرانهاي رواني، اجتماعي و فرهنگي و اخلاقي را بگيرد و خانواده جامعه و فرهنگ نقش اساسي را در رشد شخصيت آموزش و پرورش و شكل گيري شخصيت و تكوين هويت انسانها دارد. منبع : روانشناسی رشد نویسندگان : دکتر حسن محمدی ، دکتر شکوه سادات بنی جمالی روانشناسی کودک نویسنده حسین نجاتی ( روانشناسی بالینی ) دوران نوباوگی(6 تا 12 سالگی) دوره دوم از شش سالگی شروع می شود و تا قبل از یازده، دوازده سالگی ادامه دارد. ابتدای این دوره با ورود به مدرسه آغاز می شود. ورود به مدرسه و کلاس کودک را آماده می سازد تا به سرعت تغییراتی در نگرش ها و ارزشها و رفتارهای خود ایجاد کند. کودک در انتهای این دوره به تدریج با تغییرات جسمانی و روانی مهمی روبرو می شود این تغییرات نگرشها و رفتارهای کودک را به نحوی تغییر می دهد. رشد بدنی این دوره از نظر رشد جسمی آرام و نسبتا یکنواخت است. مهمترین تغییرات جسمانی در دوره کودکی دوم به شرح زیر است: قد: افزایش قد متوسط در این دوره بین 5 تا 8 سانتیمتر است. بلندی قد دختر 11 ساله 147 سانتیمتر است و بلندی قد یک پسر متوسط در همین سن تقرببا همین اندازه تا حدودای کمتر است. وزن: در این دوره وزن در مقایسه با قد بیشتر افزایش پیدا می کند. افزایش سالانه بین 1.5 تا 2.5 کیلوگرم است. وزن دختر 11 ساله متوسط 40 کیلوگرم و پسر 11 ساله حدود 39 کیلوگرم است. تناسب بدن: در این دوره اگرچه سر هنوز نسبت به سایر اعزای بدن بزرگتر است بسیاری از بی تناسبی ها که در دوره قبل وجود داشت از بین می رود. زیرا دهان و آرواره بزرگتر، پیشانی پهن تر و لبها بزرگتر می شود و بینی هم در اندازه و هم در ترکیب وضع بهتری پیدا می کند. تنه در این دوره درازتر و باریکتر، گردن قوی تر ، سینه و شکم پهن تر، بازوها و ساق ها دراز تر و دست ها و پاها به آرامی و به مقدار کمی بزرگتر می شود. اندازه چربی و عضله: در دوره کودکی دوم بافت چربی سریعتر از بافت ماهیچه ای رشد می کند در حالیکه در ابتدای بلوغ بافت ماهیچه ای از جهش رشد فراوانی برخوردار می شوند. رشد چربی و ماهیچه بستگی به ساختمان بدنی دارد. روشن است در کودکانی که ساختمان بدنی آندومورفیک دارند رشد چربی بیش از رشد ماهیچه است در حالیکه کودکان دارای ساختمان بدنی فرومورفیک عکس این قضیه صادق است و در کودکانی که ساختمان بدنی اکتومورفی دارند رشد چربی و ماهیچه بر یکدیگر برتری ندارند و به همین دلیل کودکان استخوانی و لاغر به نظر می آیند. عوامل زیر عمده ترین دلایل تفاوتهای کودکان در رشد جسمانی است: 1. ساختمان بدنی: ساختمان بدنی کودکان در این دوره بر رشد وزن و قد آنها اثر می گذارد. کودکان دارای ساختمان بدنی اکتومورف که بدنی باریک و دراز دارند از کودکان دارای ساختمان بدنی فرومورف کم وزن ترند. به طور کلی کودکانی که ساختمان بدنی فرومورف دارند در مقایسه با کودکان دارای ساختمان بدنی اکتومورف یا اندومورف از سرعت رشد بیشتری برخوردارند و زودتر به سن بلوغ می رسند. 2. تغذیه و بهداشت: بهداشت و تغذیه مناسب از جمله عوامل مهم رشد جسمانی و روانی کودک به شمار می آیدکودکانی که تغذیه و بهداشت بهتری دارند در مقایسه با کودکانی که از تغذیه و بهداشت ضعیف تری برخوردارند سال به سال رشد بهتری می یابند. کودکانی که در طول سالهای اولیه زندگی از بیماری های مختلف، مصون و محفوظ مانده اند، نسبت به کودکانی که در این سالها دچار انواع بیماریهای دوره کودکی شده اند رشد بیشتری خواهند داشت. 3. فشارهای عاطفی: تنش های هیجانی نیز تاثیر نامطلوبی بر رشد جسمانی دارد. کودکان آرام که تنش های هیجانی و عاطفی ندارند در مقایسه با کودکانی که دارای آشفتگی و تنش های هیجانی هستند از رشد بیشتر برخوردارند. تنش های هیجانی بر رشد وزن بیش از رشد قد تاثیر دارند. 4. هوش: باهوش در مقایسه با کودکانی که به لحاظ هوشی در حد متوسط یا پایین تر از متوسط هستند آمادگی بیشتری برای بلند قدتر شدن و سنگین وزن تر شدن از خود نشان می دهند. اگر چه نمیتوان تاثیر عوامل محیطی و تربیتی را نیز نادیده گرفت. 5. تفاوت های جنسی: تفاوت های جنسی که در رشد جسمانی سالهای اولیه کودکی کمتر مطرح بود در این دوره دخالت بیشتری می کند. چون پسران در مقایسه با دختران رشد ناگهانی دوره بلوغ خود را معمولا دیرتر شروع می کنند تا زمانیکه به بلوغ جسمی برسد تا حدودی هم از نظر قد و هم از نظروزن از رشد کمتری برخوردارند. دندانهای دایمی در دختران تا حدودی زودتر از پسران درمی آید در حالیکه سر و صورت پسران در مقایسه با دختران بیشتر رشد می کند. مهمترین ویژگی های شناختی کودکان در این دوره به شرح زیر است: الف) مفهوم نگهداری ذهنی: در این دوره زمینه روانی و شناختی فرد ظرفیت جدیدی پیدا می کند که تثبیت کمیت یا نگهداری ذهنی است اگر تا قبل از دوره ی خصوصیات و مشخصات اشیاء ( اعم از فیزیکی وهندسی) برای او وضع ثابتی نداشتند در این دوره کودک بر اساس عملیات منطقی عینی به دنیای خارج ثبات و دوام بخشیده و ملاکهای ثابتی در ساخت فکری او به وجود می آید. بنابراین منظور از نگهداری ذهنی این است که اگر ظاهر اشیاء خارجی تغییر کند وضع آنها در ذهن کودک ثابت می ماند و او چنین تشخیص می دهد که این اشیاء به ظاهر تغییر کرده، همان اشیاء سابق هستند. نگهداری و تثبیت ذهنی، تابع مسئله ی مهم بازگشت پذیری است. بازگشت پذیری به این معنی است که در هر عملی امکان بازگشت به نقطه شروع است. مثلا زمانیکه خمیر پهنی را به شکل خمیر گرد در بیاوریم کودک با استفاده از مفموم بازگشت پذیری این توانایی را دارد که آن را به شکل اول خود تصور کند و دریابد که آنها از لحاظ مقدار یکی هستند و فرقی نکرده اند. استدلالهایی که کودک در زمینه نگهداری به کار می بندد: 1. استدلال به صورت این همانی یعنی یک چیز همان است که بود نه چیزی به آن افزوده شده و نه چیزی از آن کم شده است. 2. استدلال به صورت عمل عکس به این معنی که کودک خمیر را به صورت اول در بیاورد و تغییری نکرده است. 3. استدلال به صورت جبران مثلا کودک دو خط هم اندازه ای که دقیقا روبرو هم نیستند را برابر تشخیص می دهد و می گوید بلندی یک طرف کوتاهی طرف دیگر را جبران می کند. هر سه نوع استدلال متضمن مساله ی بازگشت پذیری است. و این وضعیت در واقع نگهداری ذهنی نسبت به واقعیات محیط را در کودک به وجود می آورد. انواع نگهداری یا جنبه های مختلف نگهداری ذهنی:مفاهیم نگهداری ذهنی جنبه های مختلف از اشیاءرا در برمیگیرد. این مفاهیم ترتیب عبارتند از :مفاهیم نگهداری ذهنی ماده، وزن و حجم، : براساس مطالعات پیاژه، کودک در حدود هفت هشت سالگی فقط بقای کمیت ماده ی اشیاء را قبول دارد اما هنوز فکر می کند که صفات دیگر آن تغییر کرده است. در حدود 9 سالگی به بقای وزن نیز معتقد می شوند ولی هنوز بقای حجم را قبول ندارند. در حدود 11 سالگی به ایم مساله نیز اعتقاد پیدا می کنند همچنین بعد از حدود 7 سالگی به ترتیب خیلی از اصول دیگر مربوط به نگهداری کمیت ها بوجود می آیند مانند عدد، نگهداری طول، نگهداری سطح به نشانه ی رشد تفکر کودک در این دوره است. 1. نگهداری ذهنی ماده،وزن و حجم دو لیوان مشابه با ابعاد یکسان را که هر دو از آب پر شده به کودک نشان می دهند. دو حبه قند را در یکی از لیوان ها می اندازند و قبلا از او می پرسند آیا سطح آب بالاتر خواهد آمد یا نه. بعد از اینکه قندها در آب فرو رفتند سطح جدید آب در لیوان را ملاحظه کرده، 2 لیوان را وزن می کند به طوری که کودک ببیند لیوانی که در آن قند ریخته اند از لیوان دیگر سنگین تر است. سپس از کودک سئوالاتی می پرسند. - آیا قند آب شده چیزی از آن در آب (ماده آن) باقی ماند؟ کودکان کمتر از 7 سال منکر هر نوع بقای قند محلول هستند و طبعا بقای وزن و حجم آن را نیز قبول ندارند. از نظر آنها حل شدن در آب مستلزم نابودی کامل و محو شدن قند است. از نظر کودکان طعم شیرین آب نیز بعد از چند ساعت یا چند روز از بین می رود. در هفت سالگی کودک فکر می کند که قند محلول هنوز در آب باقی مانده است یعنی اینکه ماده حفظ می شود در این مرحله حل شدن قند بصورت تبدیل آن به آب شیرین یا دانه های ریز و مخلوط شدن با آب و یا بصورت های حبابهای نامرئی در آمدن توجیه می شود یعنی کودک در این مرحله تغییر شکل ماده را می پذیرد. - آیا وزن لیوان حاوی قند همانطور سنگین تر باقی خواهد ماند یا بعد از آنکه قند در آن حل شد دوباره مساوی با وزن لیوانی خواهد شد که آب خالص و بدون قند دارد؟ از نظر کودک قند محلول نه وزن دارد و نه حجم. کودک منتظر است بعد از حل شدن قند در آب، وزن آن از بین رفته، سطحش نیز به صورت اول پایین بیاید. در مرحله ی بعدی که حدود 9 سالگی ظاهر می شود کودک در مورد ماده همان استدلال را بکار می برد. اما به یک پیشرفت اساسی دیگر هم رسیده است. به عقیده او هر یک از دانه های ریز قند یا حباب های نامرئی دارای وزن هستند و وقتی همه وزنهای این دانه ها یا حباب های کوچک به یکدیگر اضافه می شوند دوباره همان وزن حبه قندهایی که در آب حل شده اند بدست می آید. - آیا سطح آب دوباره پایین می آید به طوری که مساوی با دیگری شود یا همان اندازه که هست(حجم آن) باقی خواهد ماند؟ در حدود 11 تا 12 سالگی کودک بالاخره الگوی توجیهی خود را به حجم نیز گسترش می دهد و اعلام می دارد که هر کدام از حبابهای کوچک یا دانه های ریز، جای کوچکی را اشغال می کند و مجموع این جاهای کوچک مساوی با جای قند است که در آب حل شده است به نحوی که دیگر آب در لیوان پایین نخواهد آمد. 2. نگهداری ذهنی عدد: برای بررسی نگهداری ذهنی عدد ابتدا هفت گلدان یا ظرف مشابه را در یک ردیف قرار داده یک دسته گل در نزدیکی آنها قرار می دهیم سپس از کودک می خواهیم که در هر گلدان یک گل بگذارد سپس گلها را از گلدانها برداشته در یک دسته قرار می دهیم و از کودک سئوال می کنیم آیا هنوز گلها و گلدانها همان تعداد است. آیا تعداد گلها بیشتر شده یا برعکس کودکان 4 تا 5 سال اغلب نمیتوانند بین گلها و گلدان مقابله یک به یک برقرار کنند آنها گلها را در پایین ردیف گلها طوری قرار می دهند که آخرین گل در برابر آخرین گلدان قرار می گیرد. کودکان 5 تا 7 سال می توانند مقابله یک به یک را انجام دهند به طوری که ردیف گلدانها از نظر تعداد با ردیف گلها برابر است ولی اگر گلدانها از نظر تعداد با ردیف گلها برابر است ولی اگر گلها بصورت دسته درآید کودک معمولا خواهد گفت که تعداد گلدانها بیشتر است. کودک از 7 سالگی به بعد معمولا به سرعت و به درستی جواب های مساله را به دست می آورد. انها درک می کنند که اگر اشیاء پخش یا جمع باشند تعداد آنها تغییری نمی کند.
3. نگهداری ذهنی طول: به کودک 2 قطعه چوب یا مداد کاملا یکسان نشان می دهیم. ابتدا از کودک سئوال می شود که آیا چوبها هم طول هستند یا یکی از آنها درازتر است. زمانیکه او اطمینان حاصل کرد که آنها یک اندازه هستند یکی از چوبها به نسبت بالا یا پایین برده می شود. از کودک سئوال پرسیده می شود آیا هنوز چوبها هم طول و هم اندازه هستند یا یکی درازتر است. کدامیک چرا؟ قبل از هفت سالگی کودک اغلب چنین فکر می کند که طول یک چیز نسبت به چیز دیگر هنگامی که حرکت می کند تغییر می کند. بنابراین می گوید قطعه چوبی که بالاتر رفته بلندتر است ولی در مرحله بعد از هفت سالگی به سهولت در می یابد که قطعه چوبها یک اندازه باقی می مانند. کودکان با استفاده از استدلال این همانی و جبران اندازه چوب را با وجود تغییر ظاهری یکسان می بینند. 4. نگهداری ذهنی سطح: با نشان دادن دو مستطیل مقوایی از کودک سئوال می کنند که آیا آنها هم اندازه هستند یا یکی بزرگتر است. هنگامی که او قبول کرد که آنها هم اندازه هستند مستطیلی که از دو مثلث تشکیل شده است به شکل یک مثلث تغییر داده می شود و سئوال بالا تکرار می شود. ب) طبقه بندی طبقه بندی منطق جز به کل است که در این دوره به سهولت در کودک یافت می شود . این توانایی به کودک امکان می دهد که اجزا را در کل داخل سازد یا برعکس اجزا را از کل جدا کند. شکل ساده منطق جز و کل را می توان بصورت دوایر متفاوت هم مرکز که غالبا برای طبقه بندی جانوران و گیاهان به کار می رود نشان داد. در دوره کودکی اول این نوع طبقه بندی وجود ندارد زیرا به کار بردن منطق جز و کل ممکن نیست مثلا اگر اشیایی به شکلها و رنگهای گوناگون داشته باشیم کودک قادر به طبقه بندی آنها نیست فقط آنها را به شکل توده هایی طبقه بندی می کند یعنی او تابع شکل فضایی مجموعه ای است که با این اشیاء تشکیل داده است. هنوز نمی توان منطقی در آن مشاهده کرد اما در دوره دوم کودکی کودک اشیاء مختلف را بر حسب شکل یا رنگ براحتی طبقه بندی می کند و از نوعی منطق که به آن منطق عملیاتی می گویند استفاده می کند. انواع طبقه بندی : کودک در این دوره می تواند اشیاء را به شیوه های مختلف طبقه بندی کند. شکل، رنگ و اندازه از عمومی ترین راه های طبقه بندی کودکان است البته کودکان قادرند مجموعه ای از این سه را نیز به کار ببرند و بر اساس کاربرد، جنس و ... به طبقه بندی اشیاء بپردازند. بدیهی است که هرچه سن کودکان افزایش پیدا کند شیوه های طبقه بندی آنها متنوع تر می شود. انواع طبقه بندی: براساس شکل- براساس اندازه- براساس رنگ- طبقه بندی چندگانه ج) ترتیب یا ردیف کردن کودک در این دوره با تغییر شناختی دیگری به نام ترتیب یا ردیف کردن روبرو می شود. هنگامی که عمل ترتیب یا ردیف کردن را بیان می کنیم از منطق روابط در کودک صحبت می کنیم پایه و ریشه ردیف کردن یا ترتیب در دوره حسی – حرکتی قرار دارد. در آغاز هفت سالگی کودک قادر می شود که اشیاء را به ترتیب از کوچک به بزرگ ردیف کند و این پیشرفت به علت بروز بازگشت پذیری است. این منطق عینی است یعنی شکل و محتوا را از هم جدا شده اند و به کار بستن این منطق در شرایط عینی امکانپذیر است. پیاژه بین ردیف کردن و طبقه بندی کردن در تفکر منطقی فرق می گذارد. در عین آنکه دو عمل بسیار به هم نزدیکند و تقریبا در یک زمان برای کودک به وجود می آیند. ردیف کردن منطق روابط و آمادگی کودک را برای کار با عدد نیز شامل می شود زیرا اعداد نیز باید به ترتیب قرار داده شده یا ردیف شوند. در درک اعداد نیز مساله بازگشت پذیری و منطق جز و کل دخالت دارد کودک زیر هفت سال اعداد را به کار می برد ولی هنوز روابط بین اعداد و قانون ترتیبی آن را به طور منطقی درنیافته است. همانطور که وقتی از کودک خواسته می شود که مثلا اعداد را از ده به یک بشمارد نمی توتند یا قادر نیست که جمع و تفریق را که لازمه همین توانایی ترتیب یا ردیف کردن است انجام دهد. کودک در این دوره به چنین توانایی های شناختی دست پیدا می کند.
د) مفهوم زمان و مکان مفهوم مکان یا فضا در کودکان بسیار زود ظاهر می شود. کودکان بسیار زود از جای اشیاء و وسعت و فاصله آن تصوری به دست می آورند. دست زدن به اشیاء و راه رفتن و تمرین حواس به یاری اصطلاحات خاصی مانند چپ و راست- بالا و پایین و مانند آن وضع اشیاء را در فضا روشنتر می سازد. در دوره دوم کودکی، کودک به تدریج آماده می شود که مفهوم مکان را بسیار گسترده تر از دوره قبل و فراتر از صورت محسوس آن درک کند. اگرچه در این دوره درک کودک از مکان نزدیک و محسوس فراتر می رود درک از امکان هنوز عینی است و او برای درک مکانهای دور نیازمند به تصاویر عینی است. مفهوم زمان به مفهوم مکان وابسته است اما تحول این مفهوم در ذهن کودک قبل از هفت سالگی است. کودک در این مرحله مفهوم زمان را به صورت یک جریان مستمر تلقی نمی کند او فکر می کند که آدمهای مسن تر در یک سن باقی می مانند بنابراین مادر و مادربزرگ هم سن هستند. ممکن است چنین درکی از زمان و سالهای هشت نه سالگی در کودک وجود داشته باشد اما کودک بعد از هشت، نه سالگی مفهوم توالی وقایع را در زمان درک می کند که چون زودتر متولد شده پس بزرگتر است یا برعکس چون بزرگتر است زودتر متولد شده. همچنین او مفهوم استمرار یا بقای تفاوتهای سنی را درک می کند یعنی اگر من 5 سال بزرگتر هستم همیشه 5 سال بزرگتر خواهم بود. همچنین کودک از نه تا ده سالگی به بعد می تواند مفهوم زمان را مستقل از فاصله و مکان دریابد. موضوعات مرتبط: روانشناسی رشد، لینکستان Links [ جمعه ۱۳۹۴/۱۱/۰۹ ] [ 9:13 ] [ مدیر گروه ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |